اي فخر همه نژاد آدم

شاعر : انوري

اي سيده‌ي زنان عالماي فخر همه نژاد آدم
مهر تو نهاد مهر خاتمروح‌القدس از پي تفاخر
شد ذات شريف تو مکرمسلطانت کريمةالنسا خواند
جبار تو ذوالجلال اکرمراضي ز تو اي رضيةالدين
سعد فلکي دو دست برهمدر خدمت طالع تو دارد
پيوسته ز لطف تست مرهمبر خستگي نيازمندان
زاقبال شود چو رخش رستماسبي که عنان‌کش تو باشد
نراد فلک اگر زند دمعمرت ندب هزار گردد
تو راحت روح و آن دل همروح‌الله اگر چه بود عيسي
چونان که مسيح شد ز مريمموجود شداز تو جود و احسان
در دولت خسرو معظماقبال تو بر فزون به هر روز
از هيبت او فرو شود دمآن پادشهي که خسروان را
بنياد بقاي اوست محکماز ورد و تضرعت سحرگاه
بر چهره صفاي آب زمزمبا خاک در تو ز ايران راست
تشريف و صلات خز معلمدر مدح و ثنات شاعران‌راست
صوت تو گرفت چون ترنمارواح ملک به ناله آمد
باشد چو تيمم و لب يمجز بر تو ثنا و مدح گفتن
ز اقبال توبارگي و ادهماحباب ترا به زير رانست
طوقيست بسان مار ارقماعداي ترا زه گريبان
وز فرقت تو مراست ماتماز قربت تو سرور و شادي
من در ندهم به خويشتن نمگيرد فلک ار بخشک ريشم
ياري سره و حريف محرمبودي پدرم به مجلس تو
ميراث به ماندگان او غمتو شاد بزي که رفت و زو ماند
بر اغلب مادحان مقدمارجو که رهي شود ز لطفت
آميخته ز امتزاج بر همتا هشت سپهر و چار طبع‌اند
بيش از رقم حروف معجمبادات بقا و عز و اقبال
تا پيش صفر بود محرمماه رمضان خجسته بادت